نویسندگان: دکتر محمد علی مهدوی راد (1) و سید علی دلبری (2)



 

پیامدهای تقطیع

روشن است بسیاری از احادیث معصومان (علیهم السّلام) تقطیع شده و حدیث کامل آن به دست ما نرسیده است. تقطیع نادرست آثاری را در پی داشته است که به برخی از اینها اشاره می شود:
1. تقطیع در احادیث، از عوامل مهم پیدایش اختلاف و تعارض در اخبار است. (3) آقا باقر بهبهانی می گوید:
اخبار در بسیاری از موارد توسط محدثان تقطیع شده و هر قسمت در بابی ذکر شده است که این امر سبب اختلاف مفهوم روایات می شود. (4)
و نیز می نویسد:
و أیضاً أحادیثُنا لم تکن فی الأصولِ هکذا، بل تَقَطَّعَت تقطُّعاً کثیراً، و هذا یوجِبُ التغییرَ. و قد وَجَدنَا مِنَ الشیخِ أنَّه قَطَّعَ بعضَ الأحادیثِ مِنَ الکافی، فَتَغَیرَ الحکمُ مِن جهتِه. (5)
برخی از عالمان پدیده تقطیع خبر را از اسباب پیدایش تعارض اخبار دانسته اند که از جمله آنان می توان به موارد زیر اشاره نمود: محمد بن ادریس شافعی (م 204 ق)، (6) شیخ صدوق رحمه الله (م 381 ق)، (7) شیخ انصاری رحمه الله (م 1281 ق)، (8) آیه الله سیستانی (9)، آیه الله سبحانی (10) و برخی از فقیهان؛ مانند شیخ طوسی رحمه الله با توجه دادن به این شیوه رایج، تعارض اخبار را حل می نمودند؛ بدین گونه که یکی از راویان حدیثی را به طور کامل نقل می کند و همین حدیث را راوی؛ دیگر یا خود آن راوی در نقل دیگرش، تنها به بخشی از آن بسنده می کند. در برخی موارد، اگر کسی در این دو حدیث نظر افکند، آن دو را در ظاهر متعارض می یابد، در
حالی که در واقع، تعارض و اختلافی وجود ندارد. حقیقت مطلب، این است که راوی در یک نقل، قسمتی از روایت را رها کرده، که موجب تعارض ظاهری شدن است. شیخ طوسی رحمه الله در مواردی با عبارت «قَدْ تَرَکَ بَعْضَ الْخَبَر» به تقطیع خبر از سوی راوی اشاره می کند و گواه بر آن را نقل دیگر خودِ راوی می داند.
شیخ در باب حکم آب مذی، دو دسته روایت را آورده است؛ در روایاتی آمده که آب مذی، وضو و
غسل ندارد، ولی در روایتی «فیه الوضوء» دارد. شیخ می نویسد:
محتمل است که راوی، بخشی از روایت را نیاورده باشد؛ زیرا محمد بن اسماعیل، راوی این حدیث،
همین روایت را نقل کرده و در ادامه آن آورده است: «قُلْتُ لَهُ فَإِنْ لَمْ أَتَوَضَّأْ قَالَ: لَا بَأْسَ»؛ گفتم: اگر وضو نگرفتم؟ فرمودند: اشکالی ندارد. (11)
2. عامل اصلی پیدایش اضمار در روایات (12)، تقطیع آنهاست؛ از این جهت که عادت اصحاب
اصول این بوده، که در ابتدا می گوید: «سَأَلْتُ فُلاناً» و نام امامی را می بَرَد که از آن حدیث نقل می کند، ولی پس از آن با عبارتی نظیر «سَأَلْتُه و قُلتُ لَهُ» از آن یاد می کند و حدیث را به پایان می بَرَد و از آن رو که صاحبان جوامع حدیثی اخبار را تقطیع کرده و هر بخش از یک حدیث طولانی را به همان گونه که در اصل اوّلی بوده، در باب مناسب خود قرار داده اند، عبارت «سَأَلْتُه و قُلتُ لَهُ»
و مانند آن، بدون مرجع ضمیر باقی مانده است (13)؛ برای نمونه به روایت زیر اشاره می شود.
عَنْ عَلِی بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ لَهُ عَلَی آخَرَ تَمْرٌ أَوْ شَعِیرٌ أَوْ حِنْطَةٌ یَأْخُذُ بِقِیمَتِهِ دَرَاهِمَ؟ قَالَ: إِذَا قَوَّمَهُ دَرَاهِمَ فَسَدَ، لِأَنَّ الْأَصْلَ الَّذِی اشْتَرَی بِهِ دَرَاهِمُ، فَلَا یَصْلُحُ دَرَاهِمُ بِدَرَاهِمَ؛ (14)
علی بن جعفر گوید: از او پرسیدم که شخصی از کسی مقداری خرما یا جو یا گندم طلب دارد، آیا می تواند قیمت آن را دریافت کند؟ فرمود: وقتی آن را به درهم قیمت گذاری نماید، باطل است؛ چون اصل معامله- که آن را خریده- درهم بوده و معاوضه درهم به درهم درست نیست.
این حدیث به قرینه سیاق و کتاب مسائل علی بن جعفر و آنچه به طور مفصّل در بحار الأنوار از علی بن جعفر، از برادرش امام موسی بن جعفر علیهماالسلام نقل شده، معلوم می گردد که توسط شیخ طوسی رحمه الله تقطیع شده است. (15)
البته در دیدگاه برخی از فقیهان و اصولیان، مضمراتِ برخی مانند زراره معتبر است؛ زیرا آنها از غیر معصوم (علیه السلام) نقل نمی کنند. (16) شیخ انصاری رحمه الله، پس از تصحیح و استناد به مضمرات زراره در مبحث استصحاب، در ادامه می گوید:
لایضُّرُها الاضمارُ؛
اضمار، ضرری به (اعتبار) آن نمی زند. (17)
3. تقطیع نادرست مانع انعقاد ظهور حدیث می شود و ظهور بدوی آن معتبر نخواهد بود. حال، این پرسش مطرح است که با توجه به این پیامد تقطیع و این که ممکن است تقطیع سبب حذف قراین متصل حدیث شود؛ آیا این امر مانع از تمسک به ظهور بدوی هر حدیث شده و فحص از صدر و ذیل هر یک از احادیث کتب حدیثی لازم است یا خیر؟ باید گفت که: اگر بنای مؤلف، مانند آیه الله بروجردی رحمه الله در جامع احادیث الشیعه بر عدم تقطیع احادیث است (18) و یا اگر مؤلف، مانند کلینی رحمه الله با رعایت شرایط به تقطیع احادیث پرداخته است، فحص از قراین متصل لازم نیست و در صورت نقل حدیث، بدون قرینه، اطمینان به عدم وجود قراین حاصل می شود (19)
و در غیر این صورت، ظهور بدوی کفایت نمی کند و با توجه به کثرت تقطیع در احادیث، فحص از صدر و ذیل هر حدیثی لازم خواهد بود. (20)
4. گاهی تقطیع با حذف قراین متصل، سبب ابهام در معنای حدیث شده و فهم حدیث را دچار مشکل می کند (21)؛ برای نمونه احمد بن حنبل روایتی را از ابوهریره، از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین آورده است:
إِنَّ الله- عزَّ و جلَّ- خَلَقَ آدَمَ عَلَی صُورَتِهِ؛ (22)
خداوند- عز و جل- حضرت آدم (علیه السلام) را بر صورتش آفریده است.
ظاهر این حدیث موهم آن است که خداوند متعال حضرت آدم(علیه السلام)را به شکل خود آفریده است و این تشبیه باطل را می فهماند؛ در حالیکه صدر این روایت به قرینه روایات سبب صدور آن، تقطیع شده است.
حسین بن خالد گوید: به حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) عرض کردم:
یا ابْنَ رَسُولِ الله! إِنَّ النَّاسَ یرْوُونَ أَنَّ رَسُولَ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قَالَ: إِنَّ الله
خَلَقَ آدَمَ عَلَی صُورَتِهِ، فَقَالَ: قَاتَلَهُمُ الله! لَقَدْ حَذَفُوا أَوَّلَ الْحَدِیثِ، إِنَّ رَسُولَ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مَرَّ بِرَجُلَینِ یتَسَابَّانِ، فَسَمِعَ أَحَدَهُمَا یقُولُ لِصَاحِبِهِ قَبَّحَالله وَجْهَکَ وَ وَجْهَ مَنْ یشْبِهُکَ، فَقَالَ (صلی الله علیه و آله و سلم): یا عَبْدَ الله! لَا تَقُلْ هَذَا لِأَخِیکَ، فَإِنَّ الله- عَزَّ وَ جَلَّ- خَلَقَ آدَمَ عَلَی صُورَتِه؛ (23)
ای فرزند پیامبر، مردم روایت می کنند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خدا آدم را بر صورت خود آفرید. فرمود: خدا ایشان را بکشد! اول حدیث را حذف کرده اند و آن را انداخته اند. به درستی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دو مرد گذشت که یکدیگر را دشنام می دادند و از یکی از ایشان شنید که به رفیقش می گفت: خدا زشت کند روی تو و روی کسی را که به تو شباهت دارد. حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای بنده خدا، این گونه به برادرت مگو؛ زیرا که خدای- عز و جل- آدم را بر صورت او آفریده است.
برخی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) به استناد روایت نبوی «أَنْتَ وَ مَالُکَ لِأَبِیک» (24) بر این باور بودند که پدر بر مال فرزند ولایت دارد. وقتی این حدیث را به امام صادق (علیه السلام) عرضه می کنند، ایشان با تبیین قراین همراه با حدیث می فهماند که مطلب چیز دیگری است.
حسین بن ابی علا گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: چه اندازه از ثروت فرزند برای شخص حلال است؟ فرمود: خوراکش، بدون زیاده روی؛ آن هم وقتی ناگزیر از آن باشد. راوی گوید: عرض کردم: پس فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به مردی که همراه با پدر خویش به خدمتش رسیده و ایشان فرموده بودند: تو و هر چه داری از آن پدرت است، معنایش چه می شود؟
فَقَالَ إِنَّمَا جَاءَ بِأَبِیهِ إِلَی النَّبِی (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ قَالَ لَهُ: یَا رَسُولَ الله! هَذَا أَبِی وَ قَدْ ظَلَمَنِی مِیرَاثِی مِنْ أُمِّی، فَأَخْبَرَهُ الْأَبُ أَنَّهُ قَدْ أَنْفَقَهُ عَلَیْهِ وَ عَلَی نَفْسِهِ، فَقَالَ: أَنْتَ وَ مَالُکَ لِأَبِیکَ وَ لَمْ یَکُنْ عِنْدَ الرَّجُلِ شَیْ ءٌ أَ وَ کَانَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یَحْبِسُ أَباً لِابْن؛ (25) حضرت (علیه السلام) فرمود: موضوع این بود که فرزندی پدرش را به شکایت خدمت آن حضرت آورده بود، و گفت: ای پیامبر خدا، این مرد پدر من است و به من ستم نموده و
مالی را که ارثیه مادرم بود، از بین برده و به من نداده است. پدر نیز گفت: هر چه که بوده، هزینه زندگی خودم و فرزندم کرده ام. در این هنگام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: تو و ثروتت مال پدرت هستید و این در حالی بود که از آن مال چیزی نزد پدر نمانده بود، آیا پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم )پدر را به سبب [شکایت] پسرش زندانی کند؟ (26)
و نیز علامه مجلسی رحمه الله در شرح حدیثی گوید: این حدیث از غوامض و مشکلات احادیث است و سپس هفت وجه مفصل از قول علما در شرح آن بیان کرده است. (27) در پی این سخن، یکی از مترجمان اصول الکافی آورده است:
پیداست که مشکل بودن این حدیث از نظر مستصعب بودن و یا متشابه بودن آن نیست، بلکه از این جهت است که سخن امام (علیه السلام) تقطیع شده و تنها قسمت هایی از آن ذکر شده و قراین فهم معنا از میان رفته است. (28)
گاهی درتقطیع، به علت وجود ابهام یا عدم آن، اختلاف نظر وجود دارد؛ مثلاً به نظر ابن ابی الحدید در خطبه 153 نهج البلاغه میان دو فراز «وَ اتَّبِعُوا الرَّاعِی» و «قَدْ خَاضُوا بِحَارَ الْفِتَن» تقطیع شده است؛ (29) در حالی که برخی دیگر از شارحان تقطیع در این مورد را نپذیرفته اند. (30)

پی نوشت ها :

1) استادیار علوم قرآن و حدیث دانشگاه پردیس قم.
2) عضو هیئت علمی دانشگاه رضوی.
3) بحوث فی علم الاصول، ج7، ص32؛ المحصول فی علم الاصول، ج4، ص434؛ مجمع الفائده و البرهان، ج1، ص10.
4) الاجتهاد و الاخبار، ص3 و 5 و 7 و 14 و 48. به نقل از: تاریخ فقه و فقها، ص148.
5) الفوائد الحائریه، ص119.
6) الرساله، ص213-214.
7) الاعتقادات، ص89.
8) فرائد الاصول، ج4، ص130.
9) الرافد فی علم الاصول، ص26-29.
10) المحصول فی علم الاصول، ج4، ص429- 435.
11) الاستبصار، ج1، ص92، ب56: عَلَی أَنَّهُ یَحْتَمِلُ أَنْ یَکُونَ الرَّاوِی قَدْ تَرَکَ بَعْضَ الْخَبَرِ، لِأَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ إِسْمَاعِیلَ رَاوِی هَذَا الْخَبَرِ رَوَی هَذِهِ الْقِصَّةَ بِعَیْنِهَا فَإِنَّهُ قَالَ: أَمَرَنِی بِإِعَادَةِ الْوُضُوءِ، قُلْتُ لَهُ: فَإِنْ لَمْ أَتَوَضَّأْ؟ قَالَ: لَا بَأْسَ. نیز ر.ک : ج1، ص429، ب262؛ ج4، ص247، ب145.
12) «مُضمَر» به حدیثی اطلاق می شود که راوی به اسم معصوم (علیه السلام) تصریح ننموده و با ضمیر به آن اشاره کرده باشد؛ مانند عبارت «قلت له». (نهایه الدرایه، ص206؛ مقباس الهدایه، ج1، ص332).
13) الحدائق الناضره، ج1، ص479 و ج23، ص625؛ نهایه المرام، ج1، ص176؛ کتاب الطهاره (شیخ اعظم انصاری)، ج 1، ص322؛ مطارح الأنظار، ص265؛ مصباح الفقیه، ج1، ص308: (و أمّا الإضمار فغیر قادح بعد الاطمئنان بأنّ المسؤول هو الإمام (علیه السلام)، و أنّ منشأه تقطیع الأخبار)؛ نموذج فی الفقه الجعفری، ص227؛ مصباح الهدی فی شرح العروه الوثقی، ج12، ص249.
14) الإستبصار، ج3، ص74، ب47؛ تهذیب الأحکام، ج7، ص30، ب3 (باب بیع المضمون)؛ وسائل الشیعه، ج18، ص308، ب11، ح23732.
15) مسائل علی بن جعفر علیهما السلام، ص123؛ بحار الأنوار، ج 10، ص258، باب 17 (ما وصل إلینا من أخبار علی بن جعفر، عن أخیه موسی). برای نمونه دیگر ر.ک : کتاب الحج، ج1، ص195. و نیز ر.ک : علل الشرائع، ج 2، ص535، ب324 (باب العله التی من أجلها لا یقطع الأجیر و الضیف إذا سرقا)؛ تهذیب الأحکام، ج1، ص8، ب1 (باب الأحداث الموجبه للطهاره)؛ ص421، ب22؛ الإستبصار، ج1، ص183، ب109؛ وسائل الشیعه، ج1، ص472، ب44؛ ج3، ص482، ب44.
16) مجمع الفائده و البرهان، ج4، ص152 و 271؛ و ج7، ص136؛ و ج8، ص457؛ ج9، ص81؛ مدارک الأحکام، ج1، ص133 و 176؛ مشرق الشمسین، ص385؛ حقایق الأصول، ج2، ص400؛ فوائد الأصول، ج4، ص334؛ مصباح الأصول، ج3، ص13.
17) فرائد الأصول، ج3، ص55.
18) تحریرات فی الأصول، ج5، ص283.
19) مصباح الأصول، ج2، ص121: فإذا نقلوا (أصحاب الجوامع) روایه بلا قرینه نطمئن بعدمها بل لا یبعد دعوی القطع به.
20) تحریرات فی الأصول، ج5، ص293. فالتقطیع فی أخبارنا کثیر، ولا بد من الفحص عن الصدر و الذیل، و لا یکفی الظهور البدوی.
21) مصباح الفقیه، ج4، ص352: و قد حصل الاختلال فی الروایه من حیث تقطیع الأخبار، کما یدلّ علیه فی خصوص المورد إضمار المسئول عنه، أو غیر ذلک من العوارض الموجبه للاختلال، مثل سقط القید المبیّن لاختصاص الحکم بأیّام العاده، و نحوه.
22) مسند احمد، ج2، ص323.
23) التوحید، ص153، ح11، ب12 (باب تفسیر قول الله- عز و جل- کل شی ء هالک إلا وجهه).
24) سنن ابن ماجه، ج2، ص769؛ مسند احمد، ج2، ص204.
25) معانی الأخبار، ص155، باب معنی قول النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) للرجل الذی قال له: أنت و مالک لأبی؛ من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص177، ح3669؛ الکافی، ج5، ص136، باب الرجل یأخذ من مال ولده و الولد؛ تهذیب الأحکام، ج6، ص344، ب93؛ الاستبصار، ج3، ص49، ب26؛ وسائل الشیعه (آل البیت)، ج17، ص265، ب78.
26) الکافی، ج 5، ص 136، باب الرجل یأخذ من مال ولده و الولد؛ تهذیب الأحکام، ج 6، ص 344، ب 93؛ الاستبصار، ج 3، ص 49، ب 26؛ وسائل الشیعه (آل البیت)، ج17، ص265، ب78. معانی الاخبار، ص155؛ من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص177.
27) بحار الأنوار، ج 3، ص230 و 240؛ الکافی، ج 1، ص81.
28) اصول کافی، ترجمه مصطفوی، ج 1، ص106؛ و ر.ک : ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج24، ص325، خطبه 149.
29) شرح نهج البلاغه، ج9، ص165.
30) شرح نهج البلاغه، (ابن میثم بحرانی)، ج3، ص248؛ ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج25، ص223؛ منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج9، ص234.

منبع: فصلنامه علمی-پژوهشی علوم حدیث 55